شرح: من و دوست پسرم در حال استراحت در محل من بودیم که سوزی اسلات به ما ملحق شد. او روی زانوهایش نشست و شروع به مکیدن دیک او کرد. به زودی، او با رها کردن وحشیانه، احمق تنگ او را لعنت می کرد و باعث می شد که او از لذت فریاد بزند قبل از اینکه او به تمام صورتش بیاید.